مقدمه
شد محمد ز رحمتت معلوم
گشت لاتقنطوا ازو مفهوم
شده نامم به نام او موسوم
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری
(دیوان محوی ص: ۵۸۰)
محوی شاعر، عارف و اندیشمند بزرگ کرد در قرن نوزدهم۱۸۳۰م-۱۹۰۴م از جملهی شاعران بزرگ کردی است که در تاریخ، ادبیات، عرفان و اندیشه دست به هنرآفرینی زده و به زبانهای کردی، فارسی، عربی و ترکی شعر سروده است.
به اقرار هنرمندان و شاعران و اندیشمندانی چون استاد گوران، استاد علاءالدین سجادی، محمد ملاعبدالکریم مدرس، استاد کاکهی فلاح و ... اشعار و غزلیات محوی را زیبا، استخوان دار و دارای جایگاه رفیع ادبی و عرفانی و فکری دانستهاند. بویژه استاد نجم الدین ملا سلیمانی محوی را از نظر سرودن شعر عشقی و فلسفی با حافظ و سعدی شیرازی و در عقیده و باور با جامی و مولانای رومی همطراز دانسته است. اما ما میخواهیم در این تحقیق، محوی محو دریای عشق دوست اما در شعر و اندیشه هویدا از اوست، علل و اهداف شاعر بزرگ کرد محوی را از سرودن شعرکردی و فارسی بررسی نماییم. که در این راستا از نظر پیشینه تحقیقی آثار معدودی شاید به تعداد انگشتان دست در این زمینه در مورد اشعار و غزلیات محوی دیدهام که برای بسط بیشتر و نائل شدن به هدفم در این تحقیق آنها را مطالعه کردهام و در پایان نوشتار حاضر منابع را ذکر نمودهام.
اما ضرورت و اهمیت پرداختن به این تحقیق و پژوهش کوچک از نظر بضاعت علمی و زمانی نویسنده این است که چون شناختن و معرفت بزرگان و ادیبان و عارفان و اندیشمندان دیار کردستان به غیرکرد زبانان ضرورت مینمایاند، چون که این بزرگان ستونهای ساختمان ادبی و عرفانی و فکری و سازنده هویت ملی و دینی ما میباشند که با شناخت درست و بهتر این بزرگواران میتوانیم باگذشته و گذشتگان خود ارتباط برقرارکنیم و برای حال و آینده سقف فلک را بشکافیم و طرحی نو براندازیم. بخصوص این بزرگان، بویژه محوی فراتر از زبان مادری به زبانهای دیگر و همسایه چون فارسی، عربی و ترکی برای نشر افکار و اندیشهها و معرفی ملتش شعر سروده است.
اما روش تحقیق در این پژوهش این چنین است که با دقت و توجه به زمان، مکان و زندگی شاعر (محوی) که انسان به ذات انسان بودنش و ابسته و متأثر از شرایط زمانی و مکانی بر عواطف و احساس، افکار و رفتارش است. و با کمک سه روش علمی؛ جامعهشناسی تاریخی جامعهی زندگی عصر محوی، روانشناسی اجتماعی، روان و اجتماع عصر محوی و روانشناسی تاریخی، روحی، اخلاقی، شخصیتی و تربیتی شخص محوی. به بررسی و کاوش در زندگی و حیات ایشان پرداختهام. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
بگوش این (قُوا أَنفُس) از مرغ سحر بشنو
خروس عرش بر فوج ملک هم میزند قوقو
نگردی تا چو قطره محو در دریای عشق دوست
محال است اتحادت تا ابد یک یک بود دو دو
دیوان محوی ص: ۵۶۳
محوی، شاگرد میخانهی میفروشان معرفت از سوز، فرزند سلف صالح چلهکشان در غار از جوش و خروش، شیخ سر سجادهی دل روشنان به چشم پر اشک از خون، پیر دیوانخانهی پهلوانان با باوری محکم و یقینی از آهن، شیدا به سخنان نغز در مورد آیین و دین، جنگاور و قهرمان مبارزه با نفس پلید و زشت اماره به سوء پیشوای بیدینی. دانا به فلسفهی راهی که راه طریقت است، عالم به ریزهکاریهای عقیده که اندیشه شریعت است، سخنانش آیینهی دل است و شعرش معجونی از حال روحانی و اقتضای خاکی بودن انسان زمینی. و صاحب نفس عرفانی، صوفی و اندیشهی تیز و عمیق.
مختصری از زندگی محوی
محمد فرزند ملا عثمان بالخی (بالخ دهی است در منطقه ماوت درسلیمانیه) در سال ۱۸۳۰م در شهرسلیمانیه به دنیا آمد. در سن هفت سالگی شروع به خواندن و نوشتن نمود و از کتابهای کوچک تحصیلی که فارغ شد ابتدای علوم اسلامی را نزد پدرش شروع کرد. در ابتدا به عنوان طلبه به مهاباد پیش ملا عبدالله پیرباب رفت سه سال در آنجا ماندگار شد و سپس به سلیمانیه برگشت و در آنجا پیش استادان کاردان علوم دینی و ادبی درس خواند. سپس به بغداد پیش استاد مفتی زهاوی رفت و مدتی نزد ایشان بود و از ایشان اجازهنامهی تدریس، اجتهاد و افتا دریافت نمود. و در سال ۱۸۵۹م محوی را به ماموستایی و امام مسجد امام اعظم (رح) منسوب نمودند. و در سال ۱۸۶۲م بغداد را ترک کرد و به سلیمانیه برگشت و در آنجا عضو دادگاه و محکمه شد. در سال ۱۸۶۸م پدرش به رحمت ایزدی پیوست. و محوی نیز دست از کار دولتی کشید و شروع به درس دادن به طلبهها کرد-ملاعثمان پدر محوی خلیفهی شیخ سراج الدین تویلهای بوده است.- محوی نیز در همان خانواده خلیفگی شیخ بهاءالدین را اخذ کرد و از دو قسمت به دو مسیر، علم و تصوف را آموزش میداد. در سال ۱۸۸۳م تصمیم به سفر حج گرفت و به حج رفت. وقتی ازحج برگشت به استانبول رفت. و مردم کرد آن دیار او را به پیش سلطان عبدالحمید بردند. محوی با علم و تصوف به دل سلطان نشست. و به محوی علاقه و ابراز محبت زیادی کرد و دستور داد در سلیمانیه برایش خانقاهی درست کردند و به نام خانقاه محوی مشهور شد و هم اکنون آن خانقاه به یادگار مانده است. و قتی از پیش سلطان به سلیمانیه برگشت، شروع به درس گفتن و رهبری مردم در طریق تصوف کرد. تا در سال ۱۹۰۴م در عمر ۷۳ سالگی شربت مرگ را نوشید و به رحمت ایزدی پیوست. پیکر محوی در خانقاهش به خاک سپرده شد.
اما این سؤال علل و اهداف استاد محمد محوی از سرودن شعر و ادبیات کردی و زبانهای دیگر بخصوص فارسی چه بوده است؟ همانطورکه در مقدمه تحقیق به آن اشاره کردم میخواهم با توجه به شرایط زمانی و مکانی که هرانسانی در هر زمان و مکانی متأثر از شرایط و اتفاقات و حوادث اجتماعی و حالات روحی روانی و تربیتی و شخصیتی که بر فرد و اجتماع او وارد است. به کاوش و پژوهش در زندگی استاد محوی برای دستیابی به علل و اهداف ایشان در سرودن شعر و بنیان نهادن اثر ادبی، عرفانی و فکری بپردازم و ان شاء الله به مقصود نائل آیم. البته ابتدا ذکر این نکته را بر خود لازم میدانم که در این تحقیق به علل و اهداف شاعر از سرودن شعر به کردی و فارسی باتوجه به سه روش گفته شده ۱-جامعهشناسی تاریخی ۲-روانشناسی اجتماعی ۳ -روانشناسی تاریخی. پرداختهام و نه تحلیل و بررسی و نقد ادبی از کیفیت و کمیت نوع و جنس شعر و قطعه شعر. چون به قول متفکر بزرگ اصول نقد ادبی، آی. ا. ریچاردز: منتقد ادبی خوب سه شرط دارد، اول: اینکه در تجربهی حالت ذهنی مربوط به اثر هنری که دربارهاش داوری میکند توانا باشد، بدون دارا بودن خصایص عجیب و غریب. دوم: اینکه قادر به تمییز تجارب از یکدیگر، تا آنجا که مربوط به کیفیات نه چندان سطحی آنها میشود، باشد. سوم: اینکه باید قاضی ژرفنگر ارزشها باشد.
روش اول: جامعهشناسی تاریخی، جامعه و زندگی محوی
محوی بزرگ شدهی عصری است که از نظر اجتماعی و سیاسی به آن نگاه کنیم میبینیم میرنشین بابان از میان رفته بود. آمدن عثمانیها به آن منطقه و ایجاد تغییرات اجتماعی که بر سر سلیمانیه به آمده بود، جریان تازه فکری حیاتی را به عرصه آورده بود. محوی خود نیز صاحب نفسی آزاد و بلند نظر و با کرامت بوده است و در سلیمانیه زندگی کرده که میان آنهمه درگیری و جدال میان حق و ناحق و ظلم و داد بوده است. زبان شعری در جامعه و عصر زندگی محوی چند زبانی بوده است نه بر یک زبان خاص بلکه با توجه به نیت شاعر و همچنین قدرت و فضایی که آن زبان قدرت هنرنمایی داشته شاعران و هنرمندان ادبی معانی اشعار خود را درقالب الفاظ آن زبان ریخته تا به کمک آنها منظور و هدف خود را به مخاطبانشان برسانند. و زبان کردی زبان مادری شاعر بوده است که محوی بیشتر اشعارش را به این زبان برای مردم کردستان سروده است اما زبان دیگری که محوی از آن برای گفتن شعر استفاده نموده است زبان فارسی بوده که چون از نظر ریشهای زبان کردی و فارسی به هم نزدیکترند تا زبانهای عربی و ترکی. و همچنین زبان فارسی در آن روزگار زبان فرهنگی و ادبی بوده است و محوی با شعر شاعران فارسی زبان چون مولانا، سعدی و حافظ و ... آشنایی داشته به آنان ارادت ورزیده است و این از اولین علل و اهداف شعری محوی از سرودن شعر فارسی بوده است و در اشعار فارسیاش در دوبیتیها و تخمیسها از اشعار آنان استفاده نموده است. برای نمونه:
تضمین دو بیتی مثنوی
پس همان به هر دم آری (محویا)
رو به سوی بارگاه کبریا
با دوصد زاری از این شه خواهیا
(ای کرامت بخش جان اولیا)
(یا بکش، یا باز خوانم، گو: بیا)
تخمیس دو بیتی سعدی شیرازی:
ای مبرا و جودت از همه ریب
در کمال ظهور ذات تو غیب
پاک کن بنده را زنقص و زعیب
(ای کریمی که زخزانهی غیبت)
(گبر و ترسا و ظیفه خور داری)
و این اشعار مشتی از خروار هستند شاهدی بر ارادت محوی به شعرای بزرگ زبان فارسی. زبان دیگری که محوی به آن شعر سروده زبان عربی است که در عصر ایشان بیشتر زبان آیینی و دینی بوده که به وسیلهی آن کسب علوم دینی بویژه قرآن و حدیث را به و سیله آن میآموختند و معمولاً زبان عربی را در سرودن مناجاتنامه و مدح پیامبر اسلام و یاران ایشان بکار بردهاند. دومین علل و اهداف شعری محوی در این فضا گفتن شعر از بدخواهان و دشمنانی که همانند زالو خون مردم را میمکند یا در شیشه میکنند. و درجامعهی عصر محوی همانند انگلها و آفتهایی بودهاند که مانع از رشد و توسعه افراد و جامعه بودهاند. برای نمونه محوی از کسانی که به ناحق قتل کردهاند و خونی ریختهاند یا مکیدهاند و در شیشه کردهاند این چنین پاسخ میدهد:
باز خواهم زنده گردیدن پی عذر آوری (محویا) بر دامن قاتل بزد خون شما
دیوان محوی ص. ۵۱۶
که خون به ناحق ریخته، عاقبت قاتل را از بین برد و قصاص کرد.
یا در این شعر:
متاب سر ز دم تیغ تیز ای (محوی) که در زمانه چه خون ریختن علم شده است
دیوان محوی ص. ۵۲۳
که خون ریختن در این زمانه و عصر امر بدیهی و عادی و علمی شده است و آن را آموزش میدهند.
سومین علل و اهداف از شعر گفتن محوی به کردی و فارسی مشکلات و ضعفها و فساد اجتماعی است. که با بیان آن میخواهد ضعفها و مشکلات را برجسته کند، همانند پزشکی که محل درد و بیماری را پیدا میکند و سپس علت بیماری را پیدا میکند و سپس به مداوای آن میپردازد. برای نمونه در این شعر:
غهیری ئهمه که سۆیندی درۆی پێ بخۆن و بهس
قوربانی ناوی، ناوی له ناوا نهما خودا
یعنی: نام اعظم خداوند، فدای نام او، جز برای قسم گفتن در جامعه به کار نمیبرند و یاد نمیکنند. و این نشان میدهد که در این جامعه هم دروغ است هم سوگند به دروغ و هم نبود ذکر و یاد خدا که عامل آرامش دلها ست و روشن است چنین جامعهای نیز آرام نخواهد بود. بلکه رو به هرج و مرج و فساد خواهد نمود.
چهارمین علل و اهداف از شعر گفتن محوی به کردی و فارسی فساد زاهد و واعظ و صوفی نما که با نام دین تجارت و بازرگانی میکنند.
به قول حافظ:
پشمینه پوش تندخو که از عشق نشنیده است بو
از مستیش رمزی بگو تا ترک هوشیاری کند
که محوی اینطور بیان میکند:
قدر خون گشتن دل هیچ ندانی زاهد
تو که در عمر خودت عشق نورزیدی هیچ
دیوان محوی ص. ۵۳۱
بله زاهد نمای که از صبر و سختی و خون شدن دل آگاهی ندارد و هیچ و قت در عمر خودش از عشق بوی نبرده را نمیتوان زاهد دانست. و به این خاطر محوی در ادامه میگوید:
هرگزت دیده شرفیاب تماشا نشود
تو که از اشک به خونابه نغلطیدی هیچ
و دیدهی زاهد تقلبی هرگز شرف تماشا را نخواهد داشت چون از چشمانش هیچ اشک خونی را نگریسته است. محوی به زاهد نمایان و و اعظان تقلبی و صوفی نماهای جامعه عصر خود تاخته است تا آنان را نه تنها به همزبانان خود بلکه به همسایگان فارسی زبانش نیز معرفی نماید. تا عرصه را بر آنان تنگ نماید و جامعه را از لوسشان پاک نماید.
روش دوم: روانشناسی اجتماعی، اجتماع، زمان و مکان عصر محوی
روانشناسی اجتماعی به عنوان علم مطالعه رفتار متقابل بین انسانها یا علم مطالعه تعامل انسانها شناخته میشود. بخش اعظم رفتارهای انسان، تحت تأثیر حضور دیگران قرار میگیرد و حاصل عوامل اجتماعی است. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، بسیار طبیعی است که رفتار او از دیگران اثر بپذیرد و تحت تأثیر دیگران واقع شود. این مسئله آنچنان بدیهی است که میتوان به جرأت ادعا کرد که رفتارهای ما، حتی اگر در تنهایی هم که باشیم تحت تأثیر دیگران قرار دارد. اما با توجه به این تعریف علمی از روانشناسی اجتماعی، محوی با تلاش و مبارزه مداوم علیه فساد سیاسی و اجتماعی و دینی عصر خود پرداخته است و این اولین علت و هدف این روش در سرودن شعر کردی و فارسی محوی میباشد. برای نمونه:
تشویش حال من، تو ز تخلیط من بفهم
ز اهل زمانه بس که رسد بر دلم جفا
دیوان محوی ص: ۴۵
این بیت از غزلی است که در آن محوی از سه زبان کردی، فارسی و عربی در آن استفاده کرده است. و همانطور که در بیت بالا گفته است با آوردن تخلیط سه زبان در یک شعر نشانی از تشویش و نگرانی روحی و روانی محوی است که از اطرافیان و جامعه عصر خودش جفاها و دردهای زیادی کشیده است که سبب این تخلیط شعری در شعر او شده است و محوی با بیان آن میخواهد مخاطبانش را از این فساد اخلاقی و اجتماعی که در حق او و همنوعانش میشود آگاه کند. و در جای دیگر به کردی این چنین میگوید:
وهسیهتی مهجنونه: ههرکهس دهردی دنیا عاره بۆی
خۆ بکا وهک من به دهردی عیشقی یارێ موبتهلا
یعنی: مجنون که پیشوای عاشقان است سفارش کرده که کسانی که درد و جفاهای دنیوی برایشان دشوار و سخت است و قابل تحمل نیست و نمیخواهند به دام آن بیفتن و اسیر و ذلیل دست آن نشوند بیایند و همانند او مسیر عشق را بگیرند و خود را گرفتار درد عشق یاری بکنند. چون تنها از راه دلدادگی و عاشقی است انسان آزادی واقعی خود را به دست میآورد و از تمایلات دنیوی و مادهپرستی رهایی مییابد.
اما علل و هدف دوم با نگرش روانشناسی اجتماعی به زندگی محوی از سرودن شعر کردی و فارسی. محوی بر این باور بود که انسان همدرد مشکلات و سختیهای مردم باشد و برای خدمتگزاری و کمک به حل مشکلات آنها قدم بردارد. برای نمونه در این شعر کردی:
نووری عومری سهرف ئهکا بۆ کهشفی تاریکی له خهڵق
وهک چرا ههر کهس به شۆخی مهجلیس ئارایی بکا
دیوان محوی ص: ۴۹
یعنی هرکس که مجلس و انجمن زندگی را بیاراید، همانند چراغی روشنایی زندگی خود را میپراکند، برای اینکه تاریکی جهل و ظلم را برای جامعه و مردم از بین ببرد و راه زندگی و حیات راست و درست آشکار کند. تا مردم در این مسیر با اطمینان و آرامش قدم بردارند و زندگی پر طراوت و بیاضطرابی داشته باشند.
این تفکر و اندیشهای اخلاقی و ایثارگونه در روش اندیشگی محوی بوده و خود را به عیان در شعرش آشکار میکند را میتوان متأثر از فکر اسلامی او و طریق تصوف و عرفانی او دانست که در طریقت تصوف و عرفانی اینگونه از خود گذشتگیها و ایثارها بسیار دیده شده است. حتی اگر از جانب دیگران مورد ملامت و بیمهری قرار گیرند. حافظ به خوبی این اندیشهی عمل به باورهایش و تعهد به آن را بیان میدارد:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
و این در اندیشهی عارفانه و صوفیانهی محوی نیز بوده است. همچنین انسان موجودی است که نمیتواند نسبت به همنوعانش بیتفاوت باشد. و نسبت به مشکلات و دردهای اطرافیان و همنوعانش احساس مسئولیت و ابراز همدردی میکند. و محوی مانند حافظ و مولوی به سعدی نیز ارادت زیادی میورزیده چه زیبا گفته که:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آرد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
یا درباره محوی در این شعر کردی:
عهجیبم دێ له عهقڵی ئهو کهسه واتێدهگا مهرده
کهچی وهک خان و خانم دائیما دڵخۆش و بێ دهرده
دیوان محوی ص: ۳۱۳
یعنی: کسی مرد است که در مورد این دنیا بیندیشد و فکر کند و برای مشکلات و سختیها و دردها احساس همدردی کند و غم بخورد و در دل ترس خدا را داشته اشد نه اینکه همیشه مشغول بزم و خوشگذرانی باشد. که اشاره به این حدیث پیامبر (ص) دارد که میفرماید: رأس الحکمة مخافة الله، یعنی منبع و سر چشمهی حکمت ترس و تقوای خداست.
روش سوم: روانشناسی تاریخی، روحی، اخلاقی و شخصیتی شخص محوی
همانطور که در روش قبل گفتیم و به آن اشاره نمودیم جامعه و اطرافیان و سبک دینداری صوفیانه و عارفانه بر احساس، افکار و رفتار محوی مؤثر بوده و نمونههایی از آن در شعرهای کردی و فارسی ایشان ذکر کردیم. اما در این روش با توجه به دو روش قبلی که بیان کردیم میخواهیم دغدغههای روحی، اخلاقی، شخصیتی و فکری شخص محوی را بیشتر برجسته کنیم که از علل و اهداف اصلی دیگر محوی برای سرودن شعر به دو زبان کردی و فارسی بوده است.
اولین علت در این روش را میتوان افتخار کردن محوی به کردبودنش دانست، چون زبان مادریش است و با آن بزرگ شده است و با هدف توسعه دادن و خدمت کردن به زبان کردی در جهت شناساندن آن و قابلیت و توانای آن در ادب و شعر و هنر استفاده کرد. برای نمونه در این شعر که هرچند به زبان فارسی است اما در آن عشقورزی شاعر به زبان و ملتش کاملاً آشکار است.
فخر هر کس به زبان خودش است ای (محوی)
پارسی را تو که بگزیدهای بر کردی حیف
یا در این شعر کردی:
کوردی زوبانی ئهسڵمه، گهر تهرکی کهم به کول
بۆ فارسی، به کوللی ئهمن دهبمه بێ وهفا
یعنی: کردی زبان مادری و اصلیام است، اگر بیایم و به کلی از آن دست بردارم و به فارسی شعر بگویم مثل آن است که به زبان خودم پشت کرده باشم که در این صورت کاملاً مردی بیوفا و نمک نشناس در برابر ملتم قلمداد میشوم.
علت دوم در این روش از روی عشق و دوستی و زیبایی است که میتوانیم بگوییم که قسمت اعظم دیوان محوی برای این موضوع تخصیص داده شده و شعرهای گرم و زیبایی در این مورد سروده است برای نمونه این جوش و خروش و عشق و دوستی و زیبایی که در جان این شعر خودش را مینمایاند:
لهکن پشکوتنی خونچهی دهمی، وهک گوڵ سهراسهر گۆیم
گوڵی روخساری دهرخا، نێرگس ئاسا سهربهسهر چاوم
یعنی: در آنجا غنچه نرم و نازک و قرمز لب و دهان معشوقم میشکوفد و باز میشود سراسر جانم همانند گل محمدی گوش میشود. تا بدانم چه میگوید؟ اما اگر بیاید و گل رخسارش را به تمامی بنمایاند، به یکباره سر تا پای جانم همانند دشت پر از نرگس، چشم میشود. برای تماشا کردنش.
یا در این شعر فارسی محوی:
از بلبل و پروانه بیا عشق بیاموز
برتر بود این علم ز تعلیم و تعلم
دیوان محوی ص: ۵۵۸
که عشق آموزی از بلبل و پروانه (که بلبل عاشق گل و پروانه عاشق نور) را برتر از هر تعلیم و تعلمی میداند یا در این شعر:
(محویا) عشق غیور است به دردش بساز
از شفا خانهاش آخر به دوایی برسم
دیوان محوی ص: ۵۵۷
یعنی اینکه هر چند عشق ورزی کار هر کس نیست که بتواند درد آن را تحمل کند اما خودش را دلداری میدهد که بالاخره از شفا خانهی آن مداوا خواهد شد. پس صبر پیشه میکند و با دردش میسازد.
علت سوم در این روش، تصوف و تعالی شخصیت در شعر محوی است. همانطور که قبلاً اشاره کردم شاعر دانشمندی متصوف و عارف بوده. تصوف که در اساس اندیشهای دینی است و هدفش شکستن و کشتن نفس و آرزوی انسان و پاک کردن جان آدمیزاد است از ناپاکی و دنیاپرستی و مادیگری و با این دید به زندگی و طبیعت مینگرد که وحدت همه جا را گرفته و جهانی پر از عشق و دوستی واقعی و مسیر جانانهای دور از ماده پرستی به دور خودش درست کرده که پر است از خیال نازک و احساس مبارک که دلسوزی و راستگویی و جگر سوزی از آن فوران میکند. بدین خاطر، شاعر در بسیاری از دیوانش این اندیشه تصوف را آورده و دنیا را بیارزش به چشم آورده و محبت و عشق بیهمتایی را در دل و درون خود پرورانده و همیشه با نفس خود در افتاده.
بێ منهت ڕزقێکه غهم، بمرم له برسا ئهو دهخۆم
تهفره ناخۆم و تهڵهب ناکهم له دنیا قووتی رۆح
یعنی: غم و غصه ذخیرهی منت خودم است اگر از گرسنگی نزدیک باشد بمیرم باز غم میخورم هرگز فریب نمیخورم و دست طلب برای خوراک جان در این دنیا دراز نمیکنم.
هدف و منظور محوی این است که هدف بلند و مبارک باید به سبب مبارک باشد. اگر ذخیرهای دیگر از راه راست و درست دستگیرش نشد. باید ذخیرهی بیمنتی را برگزید و غم و نفس جایگاه بلندی دارند اگر به آنان قناعت کرد و فریبکاران، فریبت ندهند.
یا همان مفهوم و هدف در این شعر فارسی محوی بخوبی پیداست:
جگر خون گشتن و از خود گذشتن، خویشتن کشتن
ره عشقست، دارد این مقامات و منازلها
توانگر تا توان داری بکوش و گوش کن این پند
بشکر چشم بینا گوشهی چشمی به سائلها
یا در این شعر:
گذشتن از دو عالم کار پای همت است و بس
ز دنیا بهر عقبی گذر از عقبی (لوجه الله)
محوی با نگرش عارفانه و عاشقانه حتی میگوید دنیا را که بخاطر آخرت کنار گذاشتی، از آخرت نیز به خاطر و جه الله بگذر چون آن مقصود اصلی است و این جز با پای همت و تلاش و پشتکار حاصل نمیآید.
نتیجه گیری:
اما نتیجهای که میتوان از این تحقیق یافت این است که محوی توانسته بود با هنرمندی و مهارت استادی از ابزار زبان کمک بگیرد تا اهداف و منظور خود را در قالب آنها به مهمترین و جه کامل بیاراید چه به زبان کردی و چه به زبان فارسی. و دانستیم که حوادث و اتفاقات، مسائل موجود در جامعه و همچنین مشی حرکت فکری و دینی ایشان در سرودن اشعارش آشکارا معلوم و مؤثر بوده است. و چه زیبا و هنرمندانه توانسته از شعر برای بیان دغدغههای درونی مشکلات و ضعفهای جامعه، ذم زاهدنماها و صوفینماها و واعظان دنیاطلب بپردازد. و همچنین به کمک شعر تلاش کرد برای مبارزه با فساد اجتماعی و دینی و کمک به خدمت به مردم همانند نوری که جهل و ظلم را از بین میبرد و افتخار به کرد بودن و زبان شیرین کردی بیان راز عشق و محبت برای تحمل سختیهای دنیا، دعوت به حق پرستی، تعالی شخصیت و تصوف انسان سازانه و ....
بدرستی که محوی شاعر، عارف و اندیشمند بزرگی است هرچند که شناختن بهتر او نیاز به پژوهشها و تحقیقهای بیشتر و دقیقتری دارد. اما بنده نیز در حد و سع و توان خود تلاش کردم که همنشین اشعار دیوان محوی شوم و در مورد آنها بیندیشم و قلمی به دست گیرم و چیزی بنویسم. و از این چشمهی معرفت بقدر همت و و سع خود از آن بنوشم. باشد که دیگران نیز از این چشمهی جوشان معرفت (دیوان محوی) بنوشند و خود را سیراب کنند.
منابع
۱- دیوان محوی، شرح ماموستا عبدالکریم مدرس و محمد ملا فاتح عبدالکریم، انتشارات کردستان سال ۱۳۸۷
۲- فرهنگ کردی – فارسی ههنبانه بۆرینه، عبدالرحمن شرفکندی (ماموستا ههژار)
۳- اصول نقد ادبی، آ. ا. ریچاردز، ترجمه سعید حمیدیان، انتشارات علمی و فرهنگی سال ۱۳۷۵
۴- روانشناسی اجتماعی، دکتر یوسف کریمی، نشر ارسباران سال ۱۳۷۶
نظرات
بدوننام
12 شهریور 1391 - 06:19سلام جالب بود اما کو گوش شنوا